-
غریب وطن...
شنبه 23 بهمن 1400 19:49
اومدم فرودگاه برای بدرقه خواهرم و خانوادش که یک سال قبل مهاجرت کردن و حالا دو هفته ای اومده بودن ایران . تو صف پروازهای خروجی به افرادی که تو صف پرواز هستن نگاه میکنم دلم گرفته ، جوونها و خانواده هایی که دارن میرن رو نگاه میکنم گویی حس رهایی دارند و من دلم میسوزه برای کشورمون . کشوری که مردمش موقع خروج حس رهایی دارن و...
-
یک حس خوب
جمعه 8 بهمن 1400 14:33
دو سه هفته ای هست که دو روز درهفته میرم خانه علم جمعیت امام علی برای آموزش و چه حس خوبی دارم . دانش آموزایی که تو این کلاس شرکت میکنن خیلی مشتاق یادگیری هستن و این اشتیاق هدفمند هم هست به این فکر میکنن که میتونن زودتر وارد بازار کار بشن و من فکرمیکنم که اگر میشد مراکزی پیدا کرد که بعد از آموزش دیدن اینها رو استخدام...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 دی 1400 12:10
دارم میرم خانه علم جمعیت امام علی برای آموزش و چه حس خوبی دارم . اینکه احساس کنی میتونی برای ارتقا زندگی بچه های محروم کمکی کنی بسیار حس خوبی داره اصلا قابل وصف نیست.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 آذر 1400 08:46
صبح از خواب بیدار شدم و رفتم سر گوشی موبایلم میبینم برادرم که ساکن آلمان هست نوشته : «آقا کل یه حزب قدر قدرت که ۱۶ سال صاحب قدرت بود رفت جاش دو حزب دیگه لیبرالها و سبز ها اومدن و بلافاصله و بدون تلف کردن وقت کارها رو دست گرفتن و دارن پیش میبرن. بدون اینکه آسمون بیاد زمین یا زمین بره آسمون.ارزش دموکراسی رو خوب هزار بار...
-
یک روز خوب
سهشنبه 16 آذر 1400 17:19
امروز حدود ساعت ۱۲ ظهر برای خرید زونکن از دفتر زدم بیرون رفتم فروشگاه کتاب بهمن وکتابشهر که کتاب و لوازم التحریر دارن قدم زدن در خیابان درختی و دیدن رفت و آمد افراد و شلوغی مغازه ها کلی حالم رو خوب کرد داخل کتابفروشی حس عجیبی داشتم یاد روزهایی که بچه هام کوچک بودن و برای خرید کتاب اینجا میومدیم افتادم اون روزها بچه ها...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آذر 1400 14:13
ایستادم جلو رستوران منتظرم بقیه همسفرها هم بیان و سوار اتوبوس بشیم چند تا جوون دختر و پسر اونطرفتر ایستادن و همه سیگار به دست در حال پک زدن به سیگار و من دلم گرفته از این منظره که آینده این کشور به این جوونها بستگی داره جوونهایی که نسبت به سلامتی خودشون بی تفاوت هستن.... با این شرایط چه آینده ای در انتظار این کشور هست؟
-
تجربه اسنپ
جمعه 5 آذر 1400 05:36
برای آخر هفته تصمیم گرفتم با تور برم سفر . ساعت چهار صبح بیدار شدم سریع آماده شدم و اسنپ گرفتم . خوشبختانه اسنپ خیلی سریع پیدا شد . سوار شدم و به محض حرکت راننده ازم خواست که اسنپ رو لغو کنم پرسیدم برای چی ؟ گفت چون کمیسیون پرداخت نکنه و من عذرخواهی کردم و گفتم این کار رو نمیکنم . به نظر من این کار دزدی هست . راننده...
-
نگرانی های این روزهای من
چهارشنبه 3 آذر 1400 18:21
این روزها برام پر از استرس داره میگذره . همه چیز انگار دست در دست هم دادن برای ایجاد آشوب ذهنی ... به هم ریختگی کارها . بی نظمی حاکم بر کارهای شرکتهایی که کار حسابداری اونها رو انجام میدم و همه کارهاشون رو میزارن لحظه های آخر و این عجله ناشی از فرصت کم موجب استرس میشه و این استرس هم خطاهای کار رو بالا میبره و من بعد...
-
یک روز خوب پاییزی
شنبه 8 آبان 1400 15:01
امروز صبح با صدای شر شر بارون از خواب بیدار شدم فکر میکردم ساعت 6 صبح باشه که دیدم نزدیک ساعت 9 هست و به خاطر ابری بودن هوا متوجه روشن شدن هوا نشدم . سریع بلند شدم صبحانه رو آماده کردم و خوردم و به سمت دفتر راه افتادم بارون هم بند اومده بود و چه هوای لطیفی شده بود . پیاده روی لذت عجیبی داشت چشمم به کوهها افتاد برف...
-
مشغله ذهنی زیاد
دوشنبه 5 مهر 1400 17:56
این روزها سرم خیلی شلوغه . در کنار کارهای حسابداری دفتر که هنوز هم بعد از گذشت اینهمه سال موقع اظهارنامه ها و رسیدگیهای مالیاتی برام پر از استرس هست مشغله ذهنی اخراج پسرم از دانشگاه و کارهای فروش وسایل و اجاره دادن خونه خواهرم بعد از مهاجرت هم مزید بر علت شده و استرسم رو بیشتر کرده. گاهی وقتها انگار همه چیز قفل میشه و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریور 1400 16:14
برای یک قرار کاری دارم میرم تهران راننده آهنگی از هایده رو گذاشته و من پرت میشم به گذشته های دور خیلی دور .... من جدا از تو نبودم به خدا در همه عمر ..... غمی مبهم درونم موج میزنه این مسیر رو خیلی اومدم نمیدونم چرا دلم میخواد گریه کنم .... آیا حس سرگشتگی انسانی هست ؟؟؟؟ نمیدونم ...
-
سهل انگاری های پسرم قسمت دوم
دوشنبه 11 مرداد 1400 16:09
همونطور که قبلا نوشتم پسر کوچک من که ۲۳ سالش هست و دانشجوی عمران هست تو مدرسه هم درسش خوب بود اما با یک سال تاخیر دانشگاه قبول شد اصلا اهل رقابت و این چیزها نیست یکی از مهمترین سرگرمی هاش همیشه بازیهای کامپیوتری بوده حالا هم که دانشجو هست اولویت اول زندگیش همین بازیهای کامپیوتری هست و این ترم هم مشروط شده و در شرف...
-
این روزها ...
پنجشنبه 7 مرداد 1400 18:43
این روزها همه نا امید هستن همه مطالبی که تو دنیای نت میخونم تلخ هستن و لبریز از غم و ناامیدی . امید کاملا از این کشور رخت بسته . دور و برم کسانی که زمانی مخالف مهاجرت بودن حالا نا امید از رشد و بهبود اوضاع ، به فکر مهاجرت افتادن و من با خودم میگم چقدر دلم برای افغانها میسوخت همیشه به اصلاحات و تغییر در کشورمان...
-
بی برقی و گرما
دوشنبه 14 تیر 1400 20:50
حدود یک ساعتی هست برق رفته و هوا رو یه تاریکی داره میره بدون کولر باید گرما رو تحمل کرد دست و دلم به کار نمیره تصمیم میگیرم برای شام الویه درست کنم خوبه که طبقه اول هستیم و آب لوله به اندازه شیر سماور میاد . سیب زمینی ها رو با یک لیوان آب شستم و گذاشتم رو گاز . دلم میخواد برم پیاده روی ولی با این بی برقی حتما تا نیم...
-
سهل انگاریهای پسرم
جمعه 11 تیر 1400 21:11
هفته گذشته پسرکوچکم که دانشجو هست امتحان داشت و با توجه به اینکه در طول ترم هیچکدوم از کلاسهاش رو شرکت نکرده بود حالا مستأصل بود که چه کار کنه . به هر بدبختی بود امتحانات رو داد و دوسه روز گذشته هم اصلا از خونه بیرون نرفت و مشغول نوشتن تحقیق برای یکی از درسهاش بود و من خوشحال بودم که حداقل امتحانش رو داره میده چون ترم...
-
دوست دارم بیشتر بنویسم
یکشنبه 6 تیر 1400 13:08
امروز نگاهی به یادداشت هام انداختم اوووه آخرین مطلبم برای 20 خرداد بود . چقدر احساس تنبلی بهم دست داد در حالیکه هر روز در مسیر رفت و آمدها و انجام کارها کلی مطلب به نظرم میاد که دوست دارم تو وبلاگ برای دوستان بنویسم اما وقتی کار نوشتن رو برای ساعتی دیگه و روزی دیگه موکول میکنم دیگه فراموش میکنم . ای کاش میشدآدم...
-
برخورد درست با افراد متکدی چی هست ؟
پنجشنبه 20 خرداد 1400 22:22
امروز صبح موقع خوردن صبحانه نگاهی به واتس اپ انداختم پیامی از یک دوست قدیمی داشتم یک کلیپ نوستالژیک از اینستاگرام از خونه های قدیمی با آهنگ نوستالژیک قدیما یادش به خیر ... در عین حالی که لذت بردم از تماشای اون کلیپ ولی غمی پنهان در درونم سرباز کرده بود علتش برام مبهم بود آماده شدم و راهی دفتر شدم سر راهم یک خانمی به...
-
پایان نگرانی این روزهای من
پنجشنبه 13 خرداد 1400 14:40
تو پست قبلی نوشتم که رفتم دکتر برای چک آپ و دکتر برام تست ورزش و آزمایش کامل نوشت . جواب تست ورزش که خوشبختانه مشکلی نداشت و آزمایش خون رو هم دیروز بردم نشون دکتر دادم اون هم خوب بود . در ادامه پیگیری ها ی پزشکی با توجه به دردهای گاه به گاه زانو ، دکتر طب ورزشی رفتم ، چک کرد و گفت خوشبختانه مینیسک و رباطهای زانو مشکلی...
-
نگرانی این روزهای من
چهارشنبه 5 خرداد 1400 14:32
هفته گذشته بعد از برگشتن از کوه ذهنم خیلی درگیر شده بود که چرا من برای صعود اونهمه مشکل داشتم .احساس سنگینی در سمت چپ بدنم من رو نگران مشکل قلبی کرد تصمیم گرفتم برای چک آپ کامل اقدام کنم . اول از یک متخصص قلب وقت گرفتم رفتم پیش دکتر و بطور کامل ماوقع رو شرح دادم ازم اکو گرفت و گفت یک نارسایی کوچک در دریچه قلبم دارم که...
-
کوهنوردی امروز من
جمعه 31 اردیبهشت 1400 22:02
بعد از سالها تصمیم گرفتم به صورت جدی کوهنوردی حرفه ای رو دوباره شروع کنم . چند ماه قبل با یک گروه کوهنوردی ارتباط گرفتم که گفتن برای حضور در برنامه های کوهنوردی اول باید در کلاس ثبت نام و شرکت کنم و بعد در برنامه ها حضور پیدا کنم ثبت نام کردم و به دلیل کرونا کلاسها تشکیل نشد و قرار شده برنامه جدید اعلام کنن و بالاخره...
-
انرژی مثبت
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 11:47
امروز صبح اومدم آماده بشم برای رفتن به دفتر احساس کردم لباسم به تنم زار میزنه مدتها بود این احساس رو داشتم ولی با وجود نداشتن حس خوب دلم هم نمیومد این لباس رو کنار بزارم دوست هم ندارم هر کاری رو بدم بیرون برام انجام بدن .یک دفعه تصمیم گرفتم خوب خودم تنگش کنم بلافاصله دست به کار شدم حوصله چرخ خیاطی نداشتم قوطی سوزن نخ...
-
ریزش معدن زغال سنگ
شنبه 18 اردیبهشت 1400 21:07
هفته گذشته با خوندن خبر ریزش معدن زغال سنگ و محبوس شدن چند نفر از گارگر ها در تونل ، یاد خاطر ات پدر و مادرم از حوادث معدن افتادم ، از دلهره و نگرانی خانواده ها، از بیخبری از مردانی که اسیرآوار تونلهای معدن میشدن، از شیون و ناله های زنانی که همسر یا اقوامشان را در آن حا ثه ها از دست داده بودن .... این خبر همه...
-
بارون بهاری و تگرگ امروز
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 18:39
بالاخره بعد از کلی چشم انتظاری وخبرهای بد خشکسالی امروز عصر بارون تندی بارید و به دنبالش تگرگ اومد ولی حیف که بارون ادامه نداشت و رگباری بود و تموم شد . این روزها ذهنم خیلی درگیر مشکلات کم آبی هست . مدیریت مصرف و بازیافت در کشور ما در همه زمینه ها ضعیف هستند در مورد آب خیلی بدتر. از نظر فرهنگی هم در مصرف آب بسیارمشکل...
-
سستی و رخوت این روزها
دوشنبه 30 فروردین 1400 14:08
امروز به صورت عجیبی دچار رخوت و سستی هستم اصلا گویا دنیا دچار این رخوت و سستی شده. کرونا داره چکار میکنه؟ بی تحرکی ، نبود هیچ تنوعی در زندگیهامون و یاس و ناامیدی حاکم ، همه و همه دلایل این رخوت هست باید فکری کرد باید برنامه ای بزاریم که تنوع و تحرکی در زندگیهامون ایجاد بشه . سفر که نمیشه رفت ، رفت و آمد و میهمانیها که...
-
من را به سخت جانی خویشم گمان نبود
دوشنبه 16 فروردین 1400 15:17
من تو کار آدم عجولی هستم و خیلی وقتها بعد از انجام کار خوب که فکر میکنم میبینم با آرامش میتونستم کار رو بهتر انجام بدم . یک کار بانکی داشتم که مدتی بود گره خورده بود و چند باری که به بانک مراجعه کرده بودم متصدی مربوطه که اون هم یک خانم هست و مانند خودم عجول ، بهم گفته بود این امکان رو از طریق سامانه بانک خودم باید...
-
سال 1400
شنبه 30 اسفند 1399 22:36
سالها در پی هم درگذرند . سال 1399 هم به پایان رسید با همه تلخ و شرینش و با همه ترس و اضطرابش از ویروسی کوچک به نام کرونا . و حالا ساده ترین چیزهای زندگی اجتماعی از ترس این ویروس به حسرت و آرزو تبدیل شده . ما مشکلات بزرگتر رو پشت سر گذاشتیم و این هم حتما خواهد گذشت اما کاش یادمان باشد که قدر همدیگر را و دور هم بودنها...
-
روز تاریخی بیست و نهم اسفند
جمعه 29 اسفند 1399 18:15
آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه ایی مخالفت میکنم. از همهچیز میگذرم، نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم، هیچ چیز ندارم... مگر وطنم را که در جلو چشمم دارم. دکتر محمد مصدق ۲۹ اسفند ماه یکی از مهمترین مناسبتهایِ تاریخیِ ایران زمین است. در این روز با تلاشهایِ دکتر محمد مصدق و همسنگرانش نفت در ایران ملی شد....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اسفند 1399 13:51
این پیام رو در وبلاگ دوستان دیدم گفتم به اشتراک بزارم . پذیرفتن سرپرستی چنین بچه هایی باید لذت بخش باشه و البته حتما بسیار پرمسولیت نمایشگاه نقاشی دختران پرورشگاهی است که چهارده نفر دختر بین ۳ تا ۹ ساله هستند و احتیاج به کمک مالی دارند. اگر کسی را تهران دارید لطفاً براش این پیام را بفرستید. لطفاً پوستر را در وبلاگ...
-
اصلاح اشتباه یا مقاومت در مقابل پذیرفتن اشتباه
دوشنبه 25 اسفند 1399 15:40
دو روزقبل تا ساعت 9 شب درگیر اصلاحیه یک لیست حقوق بودم و قضیه از این قرار بود که لیست حقوق شرکتی که کارهای حسابداریش رو انجام میدم با توجه به جدول طبقه بندی مشاغل نیاز به اصلاح داشت . این شرکت یک شرکت پیمانکاری هست که به طور متوسط 50 نفر پرسنل داره که هر ماه کم و زیاد میشن واداره کار برای این لیست ایراد گرفته بود و...
-
کرونا و دغدغه سفر
دوشنبه 25 اسفند 1399 12:49
این روزها ی آخر سال و برای برنامه ریزی تعطیلات عید موندم مردد که آیا مسافرت برم یانه با توجه به اطلاعیه ستاد کرونا و دادن مجوز سفر به تورها دلم میخواد با این تورها یک سفر برم. سفر به چابهار یا سفر به ارمنستان و از طرفی به خاطر کرونا مردد هستم که شاید بهتر باشه این کار رو نکنم ولی واقعا سفر لازم هستم . فشار کاری این...