من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

دغدغه های مادرانه

مادرم همیشه می‌گفت خدا گرگ بیابون رو هم پدر و مادر نکنه و وقتی مادر شدم فهمیدم چی میگه حتی حالا که پسرها برای خودشون مردی شدن باز من همچنان نگرانشون هستم .

پسر بزرگم که مغازه گیم نت داره و ساعت دو و سه بعد از نیمه شب میاد و تا ۱۲ ظهر خوابه البته نیروی کمکی گرفته که ساعت ده مغازه رو باز می‌کنه  و من حرص میخورم که این چه زندگی هست ؟ چرا به فکر ازدواج نیست ؟ و اصلا اگر ازدواج کرد با این شرایط کاری با مشکل  روبرو نخواهند شد ؟

پسر کوچکم سرباز هست . ۲۴ ساعت پادگان و ۴۸ ساعت خونه  اصلا به فکر کار نیست و من مرتب غر میزنم که برای دو روز بیکاری  دنبال کار باش و اون توجه نمیکنه میگه با توجه به سربازی نمیتونه کار کنه .

کاش میشد ذهنم رو از این افکار رها کنم و اجازه بدم خود بچه ها راهشون رو پیدا کنن .