بعد از یک ماه و اندی خونه نشینی تصمیم گرفتم یک سفر کوتاه به روستای پدری داشته باشم . به همراه خواهرم و همسر و پسرش راهی آذربایجان شدیم . والان چند روزی هست که اینجا هستیم و از آرامش و طبیعت پاک روستا لذت میبریم . دیروز هم سری به جلفا زدیم و کمی خرید کردیم و بعد هم رفتیم کنار رود ارس چند تایی عکس انداختیم و برگشتیم روستا .
سکوت و آرامش روستا . درختان زردآلوی پر از شکوفه و آسمان آبی و آفتاب گرما بخش اون بینهایت لذت بخش هست .
ای کاش میتونستم بیام اینجا بمونم و کشاورزی کنم ...
تو دوران قرنطینه پسر کوچکم هر روز یکی دو ساعتی میرفت بیرون و دوری با دوستانش میزد و با وجود مخالفتهای من میگفت نگران نباش رعایت میکنم .اواسط فروردین یکی دو شب تب و لرز کرد و من نگران از احتمال دچارش به کرونا بودم با مشورت یکی از اقوام که پرستار هست تصمیم گرفتم ببرمش بیمارستان . یک کلینیک تامین اجتماعی در نزدیکیمون هست تصمیم گرفتم سر راه اول به اون سربزنم پسرم تو ماشین نشست و من رفتم داخل و دیدم پزشک هست و کلینیک کاملا خلوت هست برگشتم و پسرم رو از ماشین صدا کردم و خوشحال از این فرصت خوب رفتیم نوبت گرفتیم و رفتیم داخل و پس از شرح ماوقع خانم دکتر گفت دارو مینویسم دو روز مصرف کن خوب نشدی بیا بفرستم آزمایش . گفتم خوب نمیشه همین آلان ازمایش بنویسید ؟ پذیرفت و نوشت و گفت فعلا نیازی به دارو نیست تا جواب ازمایش بیاد . حالا چرا همون اول خودش این کار رو نکرد در حالیکه کاملترین وسیله برای تشخیص صحیح و تجویز دارو همین کار بود .
خوشبختانه آزمایش هم آزمایش خون بود که در همون کلینیک انجام شد و قرار شد یک ساعت بعد جوابش رو بگیریم . برگشتیم خونه و یک ساعت بعد دوباره مراجعه کردم و جواب رو گرفتم تو جواب آزمایش یک فاکتورهایی مشخص میکرد که ویروس وارد بدن شده و نیاز بود آزمایش تکمییلی انجام بشه و دکتر ارجاع داد به بیمارستان .
با جواب آزمایش به بیمارستان مراجعه کردیم و دکتر اسکن ریه نوشت و منتظر موندیم تا نوبت برسه . رسیدگیها خیلی خوب بود و به دلیل خلوت بودن نسبی مراکز درمانی ، سریع کارها انجام میشد البته تو بیمارستان هم فقط کسانی بودن که مشکوک به کرونا بودن و همه با رعایت نکات بهداشتی اعم از فاصله و استفاده از ماسک و دستکش و...منتظر انجام کارهاشون بودن حدود یک ساعت معطلی داشتیم و اسکن انجام شد و به دکتر نشون دادیم و گفت مشکلی نیست و من نگران که خوب پس تب برای چی بوده ؟ دوباره با خانم پرستار فامیل تماس گرفتم و اون خیالم رو راحت کرد که با توجه به نتیجه اسکن قطعا مشکل مربوط به کرونا نیست .
فردای اون روز با گوش درد آقا پسرمون متوجه شدیم که این تب مربوط به عفونت گوش بوده و دوباره به دکتر مراجعه و با دریافت و مصرف دارو موضوع ختم به خیر شد.
تو این دوران کرونا با توجه به گستردگی شبکه ها ی خبر و فراوانی اخبار کروناآیا دلهره و نگرانی ناشی از اون خیلی بیشتر از واقعیت موضوع نیست ؟
آیا مرگ و میر به خاطر سرطان ، ایدزیا تصادفات بیشتر از مرگ و میر کرونا نیست ؟
چرا ما با وجود اطلاع از مرگ و میر تصادفات سفرهای خودمون رو کم نکردیم اما به خاطر مرگ و میر کرونا خودمون رو قرنطینه کردیم ؟
هزاران سوال دیگه ذهن من رو به خودش مشغول کرده ...