من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

کوهنوردی امروز من

بعد از سالها تصمیم گرفتم به صورت جدی کوهنوردی حرفه ای رو دوباره شروع کنم . چند ماه قبل با یک گروه کوهنوردی ارتباط گرفتم که گفتن برای حضور در برنامه های کوهنوردی اول باید در کلاس ثبت نام و شرکت کنم و بعد در برنامه ها حضور پیدا کنم  ثبت نام کردم و به دلیل کرونا کلاسها تشکیل نشد و قرار شده برنامه جدید اعلام کنن و بالاخره امروز باهاشون یک برنامه کوهنوردی به قله قلعه ارژنگ طالقان رو شرکت کردم . اواسط صعود دیگه بریده بودم و نمی‌تونستم ادامه بدم از مسول برنامه خواستم که دیگه ادامه ندم و بین راه منتظرشون بمونم قبول نکرد و گفت آهسته تر میریم . مشکلم ادامه داشت و از بقیه عقب می موندم  تا اینکه  یکی ازمسولها ایستاد و پا به پای من حرکت کرد و بقیه با اون یکی سرپرست راه خودشون رو ادامه دادن در حین حرکت از کوههای اون منطقه ، فرهنگ مردم ، تمرینهای هوازی برای تقویت دستگاه تنفسی برای صعود و... صحبت کرد و در نهایت با تاخیر ۱۵ دقیقه تا نیم ساعت از بقیه  به قله رسیدیم . و برای برگشت هم مشکلی نداشتم . خیلی خوشحال بودم که تونستم قله رو فتح کنم و کلی از اون سرپرست مسول و خوش فکر و صبور تشکر کردم .

باوردارم انجام هیچ کاری غیر ممکن نیست . 

ایکاش هر کدوم از ماهنگام انجام مسولیت ، نسبت به مسولیتمون در قبال دیگران مسولانه تر رفتار کنیم و باورداشته باشیم که رفتار ما با کسانی که در ابتدای راه هستن و ما در مسیرشون قرار گرفتیم در پیشرفت اونها می‌تونه بسیار اثر گذار باشه هم اثر منفی هم اثر مثبت.

انرژی مثبت

امروز صبح اومدم  آماده بشم برای رفتن به دفتر احساس  کردم لباسم به تنم زار میزنه مدتها بود این احساس رو داشتم ولی با وجود نداشتن حس خوب دلم هم نمیومد این لباس رو کنار بزارم  دوست هم ندارم هر کاری رو بدم بیرون برام انجام بدن .یک دفعه تصمیم گرفتم خوب خودم تنگش کنم بلافاصله دست به کار شدم حوصله چرخ خیاطی نداشتم قوطی سوزن نخ رو نگاه کردم خوشبختانه یک سوزن نخ شده داخل قوطی بود (مدتها هست سوزن نخ کردن برام  یکی از کارهای سخت شده )

  شروع به کار کردم و خیلی زود کارم انجام شد .لباس رو پوشیدم وااای عالی شده بود همونطور که میخواستم .

 چرا زودتر این کار رو نکرده بودم ؟ ؟؟

خیلی وقتها با نیمه کاره رها کردن کارها یک بار سنگین فکری رو به خودمون تحمیل میکنیم .

این احساس مثبت کل روزم رو ساخت . 

وقتی از خونه اومدم بیرون تو راه با دیدن مغازه های باز و احساس اینکه با وجود همه مشکلات زندگی جریان داره این حس خوب  تقویت میشد . 

یکی دو هفته گذشته که مغازه ها بسته بود و بعضی از مغازه دارها جلو در مغازه با کرکره های نیمه باز صندلی گذاشته بودن و نشسته بودن غم عجیبی داشت. تصور اینکه اینها منبع درآمدشون قطع شده و حالا کلی چک دارن و اجاره مغازه باید بدن و خرج و مخارج جاری زندگی هم هست و...

باور دارم زندگی بالا و پایین داره و خوبه که وقتی در موقعیت بالای زندگی هستیم مغرور نشیم  و  وقتی در موقعیت پایین زندگی هستیم هم مایوس نشیم . باور داشته باشیم که با تلاش و صبر و توکل همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت ...

ریزش معدن زغال سنگ

هفته گذشته با خوندن خبر ریزش معدن زغال سنگ و محبوس شدن چند نفر از گارگر ها در تونل ، یاد خاطر ات پدر و مادرم از حوادث معدن افتادم ، از دلهره و نگرانی خانواده ها، از بی‌خبری از مردانی که اسیرآوار تونل‌های معدن میشدن، از شیون و ناله های زنانی که همسر یا اقوامشان را در آن حا ثه ها از دست داده بودن.... 

این خبر همه داستان‌هایی که از معادن ذغال سنگ شمشک گاجره  گلندرود  پاپدانای کرمان و... رو طی این سالها شنیده بودم در یادم زنده کرد.

به یادم افتاده که همیشه یکی از انگیزه های سفرهای ما به این مناطق حضور در  گورستانهای این مناطق و خواندن فاتحه بر سر مزار این انسانهای زحمتکش و شریف بوده  انسان‌هایی که به امید دستیابی به زندگی بهتر روستای آبا و اجدادی را رها کرده غم غربت را به جان خریده و با دنیایی از امید و آرزو به کار خطرناک  و سخت  معدن روی آورده     بوده اند . 

یاد همه آن عزیزان گرامی.

به امید روزی که برای دولتمردان و مسولین اینگونه مشاغل پر خطر، ایمنی و حفظ چان انسانها اولویتی بالاتر از کسب درآمد داشته و دیگرهیچ خانواده ای داغدار عزیزان خود  از  چنین حوادثی نباشد. 

بارون بهاری و تگرگ امروز

بالاخره بعد از کلی چشم انتظاری وخبرهای بد خشکسالی امروز عصر بارون تندی بارید و به دنبالش تگرگ اومد ولی حیف که بارون ادامه نداشت و رگباری بود و تموم شد . این روزها ذهنم خیلی درگیر مشکلات کم آبی هست . مدیریت مصرف  و بازیافت در کشور ما در همه زمینه ها ضعیف هستند در مورد آب خیلی بدتر. از نظر فرهنگی هم در مصرف آب بسیارمشکل داریم . من هربار از پشت پنجره همسایه روبرو رو میبینم که شلنگ آب رو گرفته و حیاط و گوجه رو غرق در آب می‌کنه حرص میخورم در حالیکه  با طی و نصف سطل آب میشه همه حیاط رو تمیز کرد دلم میخواد برم جلو درشون و بهش اعتراض کنم ....

امیدوارم طبیعت با ما مردم مهربان باشه . هر چند ما مردم با طبیعت بسیارنامهربان بوده و هستیم.