من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

یک روز پر استرس

امروز روزی بود که با استرس زیاد شروع شد ... 

ماجرا  مربوط به دو مورد بود  :

مورد اول :در این یکی دو ماه اخیر یخچال خونه با مشکل روبرو شده بود و چند بار از نمایندگی اومدن برای تعمیر ود وباره بعد از یک ماه همون مشکل پیدا شده بود در نهایت یخچال رو  بردن کارگاهشون تا کامل چک کنن و یک هفته بعد دیروز آوردن . با نبود یخچال به قول بچه ها گویی فلج شده بودیم دیروز که آوردن کلی ذوق کردیم با خودم میگفتم وسایل هم گویی عضوی از خانواده هستن و نبودنشون خیلی به چشم میاد.

گفته بودن بعد از شش ساعت به برق وصل کنم بعد از گذشت  شش ساعت به برق زدم و دیدم وااای چقدر صدا میکنه خلاصه تا صبح چند بار چک کردم بلکه صداش قطع بشه و نشد صبح چند بار با نمایندگی تماس گرفتم دیگه صدای لرزشش اعصابم رو به هم ریخته بود . با سرپرست تعمیرات صحبت کردم و گفت  میتونه تلفنی راهنمایی کنه و باید یخچال جلو کشیده بشه و پشت یخچال قسمت پایین یک تکه ورق هست که باید باز بشه با کمک پسرم یخچال رو جلو کشیدیم و پسرم با راهنمایی اون آقا دو تاپیچ رو باز کرد و باز با راهنمایی اون آقا دو تا  لوله ای رو که از موتور یخچال خارج شده بود رو کمی به سمت بیرون کشید و با این کار صدای لرزش قطع شد .اون صدا باعث شده بود که شدیدا عصبی بشم و از تصور اینکه دوباره کم توجهی شده و کار تعمیر درست انجام نشده و دوباره چند روز درگیر خواهم بود کلافه شده بودم  باورم نمیشد و حالا با همین حرکت ساده اون صدای اعصاب خرد کن قطع شده بود و اونهمه نگرانیها بیخود بود .

موضوع دوم به تعاونی مسکن و واریزهایی که سالهای قبل انجام داده بودم مربوط میشد واریزها در فرمهای سه برگی باید انجام میشد که یکی دست واریز کننده یکی دست صاحب حساب که همون تعاونی مسکن باشه و یکی هم نزد بانک . یکی از واریزها نسخه صاحب حساب رو نداشت و نسخه واریز کننده دستمون بود  با وجود اینکه در صورتحسابهای بانک تعاونی مسکن شماره فیش ما مشخص بود و جایی برای شبهه نمیگذاشت حسابدار مربوطه زیر بار نمیرفت و میگفت حتما باید برگ مربوط به صاحب حساب رو بیارید . پسرم هم رفته بود بانک و کارمند بانک گفته بود مدارک رو فرستادن بایگانی راکد تو اشتهارد ودسترسی به اون ندارن  خلاصه امروز خودم رفتم بانک به رییس بانک ماجرا رو توضیح دادم و گفتم با وجود اینکه در صورتحساب تعاونی این شماره فیش هست اما اونها قبول نمیکنن و رییس بانک سری تکون داد و گفت برو از فیش  یک کپی بگیر بیار ومن کپی رو گرفتم و اون  مهر و امضا کرد و من حالا باید شنبه ببرم برای تعاونی مسکن این موضوع هم به همین سادگی حل شد و من امروز مرتب به این فکر میکردم که گاهی مشکلات خیلی بزرگتر از اونچه که واقعا هستند بنظر میان و ما مقابل اون مشکل خودمون رو میبازیم در حالیکه چه بسا راه حلهای بسیار ساده ای دارن و باید با آرامش برای حل اون مشکل فکر کرد  و ما با استرسهای بی مورد هزینه گزافی برای حل اون مشکل پرداخت میکنیم .

 به یاد یکی از معلمهای دوره ابتدایی میفتم که میگفت: یک سنگ ریزه رو اگر در دست بگیرید و بیارید جلو چشمتون کل فضای جلو چشمتون رو میگیره و شما بجز اون سنگریزه چیزی نمی بینید در حالیکه اگراون سنگ ریزه رو روی زمین  رها کنید اصلا به چشمتون نمیاد.


امیدوارم با حفظ آرامش همه مشکلات زندگیتون با راه حلهای ساده حل بشن .

روز شنبه دوست داشتنی

امروز صبح که داشتم میومدم سمت دفتر با خودم  میگفتم واااای چه روز خوبی اصلا شنبه ها روز خوبی هست  روز شروع کار و تلاش .

 خداوندا این سلامتی و کار و تلاش رو از ما نگیر .

من  اصلا نمیتونم از خونه موندن لذت ببرم . فکر میکنم تو خونه عمر و زندگی آدم به بیهودگی و بطالت میگذره . 

اگر کار نباشه باید در سفر بود . و حالا که به خاطر کرونا سفر هم تعطیله ، بیکاری و تو خونه موندن به شدت کسالت باره . کارهای خونه رفت و روب و پخت و پز اصلا برام جذاب نیست بالاجبار انجام میدم اما از انجامش لذت نمیبرم . با وجود اینکه هزارو یکی طرح تو ذهنم هست اصلا انگیزه ای برای انجام اون ندارم  .

دیروز تو خونه تو اینترنت دنبال گروههای کوهنوردی میگشتم و خوشبختانه یکی دو تا پیدا کردم که برنامه برای فصل پاییز داشتن تصمیم دارم با اونها ارتباط بگیرم و انشااله کوهنوردی رو  از سر بگیرم .

کوه و کلا طبیعت گردی انرژی مضاعف به من میده .