امروز صبح موقع خوردن صبحانه نگاهی به واتس اپ انداختم پیامی از یک دوست قدیمی داشتم یک کلیپ نوستالژیک از اینستاگرام از خونه های قدیمی با آهنگ نوستالژیک قدیما یادش به خیر ... در عین حالی که لذت بردم از تماشای اون کلیپ ولی غمی پنهان در درونم سرباز کرده بود علتش برام مبهم بود آماده شدم و راهی دفتر شدم سر راهم یک خانمی به ترکی صدام کرد و درخواست پول کرد و من که معمولا تمایلی به اینگونه کمکها ندارم و معمولا مسیرم رو طوری انتخاب میکنم که با این افراد روبرو نشم و لی علیرغم میل باطنی دست به کیف شدم تا مبلغی پرداخت کنم و اون اصرار داشت که بیشتر پرداخت کنم میگفت پنجاه هزار تومن بده و...گفتم چرا دنبال کار نیست و گفت دیسک کمر داره گفتم کار بیرون مثلا کار تمیزکاری خونه که فشارش کمتر از اینهمه سرپا ایستادن هست و ... خلاصه عذر خواهی کردم و به راهم ادامه دادم و اون از پشت سرم با صدای بلند برای گرفتن پول بیشتر التماس میکرد . این اتفاق آشفتگی ذهنی من رو بیشتر کرد و تو دفتر اصلا نتونستم تمرکز داشته باشم و به کارم برسم زودتر از هر روز برگشتم خونه بعد از ظهر استراحت کردم و دم غروب از خونه زدم بیرون و کمی پیاده روی کردم و مواد مورد نیاز خونه رو خریدم و موقع برگشت احساس کردم حالم بهتر شده با خودم گفتم خوبه هر روز این ساعت بیام بیرون و کمی پیاده روی و دو داشته باشم .همیشه هوای دم غروب برام لذت بخش بوده و بهم آرامش میده .
نمیدونم برخورد صحیح با این افراد چی هست من معمولا عذر خواهی میکنم و رد میشم امروز با خودم فکر میکردم کارت این شرکتهای خدماتی رو داشته باشم و برای پیدا کردن کار به اینها بدم . دوست دارم نظرات شما رو هم بدونم .
صفا جان
انقدر تقلب زیاد شده که آدم دیگه به سایه خودش هم شک میکنه...
بله متاسفانه دقیقا همینطور هست .
با سلام
چند وقت پیش پسربچه ی پنج شش ساله ای گفت آقا کمکم می کنید
پرسیدم برای چیه
معصومانه جواب داد می خواهم نان بخرم
ظاهرش به فقیر و فقرا شبیه نبود
ده تومن بهش دادم
آنطور تر متوجه شدم که آقای سمند سوار با اشاره با او حرف می زند
یعنی آن بزرگوار بچه را وادار به گدایی می کرد
من معمولا به کسانی که شغلشان این هست کمک نمی کنم
ولی از طرف دیگه دلم می سوزد به خودم میگم در این دوره با این همه مشکل چه کاری از آنها ساخته است
بله من هم با توجه به شرایط گاهی دلم می سوزد و کمک میکنم.
صفای عزیزم بچه هایی که تکدی گری میکنند، معمولا تحت امر و اجاره ی رییسشون هستند .. بچه هایی که برای برطرف کردن نیازهای خانواده تو خیابون هستند معمولا کار میکنند هر چند کار پیش و پا افتاده ای باشه.
بزرگ سالهایی که این کار رو میکنند یا شیاد هستند یا دچار آلزایمر و بیماری هایی از این قبیل .
البته من با کهنسالان طفلکی هم اشنا شدم که متاسفانه بچه های نااهل از خونه بیرونشون کردن و واقعا مستاصل هستند ولی کمک کردن به این افراد مستلزم تحقیق و بررسیه
ممنون از توضیحاتت . بله کمک کردن به این افراد مستلزم تحقیق هست و بهتر هست از کانالهای مطمئن اقدام بشه . چند ماه قبل تصمیم گرفتم با جمعیت امام علی همکاری کنم که متاسفانه اون رو هم فعالیتش رو ممنوع کردن .
یک مرزهای آبرویی هست که اگرکسی بار اول این خط را رد کرد مشکلاتش حل میشه .یکی از خط ها گدایی است یکی دیگر تن فروش ی و یکی دیگر دزدزی و ....
اگر بتوان قبل از اینکه کسی این خطوط را رد کنه بهشون کمک کنیم عالیه
کاملا درسته . امیدوارم برای هیچکس این نوع از اولینها پیش نیاید.
سلام
بیشتر نیازمندان واقعی اهل تکدی گری نیستن
خیلی از افرادی که توی خیابون گدایی می کنن درآمدشون از من و شما بیشتره صرفنظر از اونهایی که توی باندهای کوچک و بزرگ گدابی میکنن
بله واقعا نیازمند واقعی اهل تکدی گری نیست.
اکثرشون از سادگی و ترحم مردم سو استفاده میکنن و وضعشون توپ توپه. کسی که نیازمند واقعی باشه خجالت میکشه بیاد جلو مردم دستشو دراز کنه میره از موسسه های خیریه کمک میگیره ولی اینا کارشون همینه. من یه بابایی رو میشناسم یه جای تهران تکدی گری میکنه. روز اول که نمیشناختمش، با یه چتر پاره پوره زیر بارون وایساده بود و هرکی میومد با نقش بازی کردنای مخصوص خودش حس ترحم بقیه رو برمی انگیخت، منم دلم براش سوخت به یکی گفتم این یارو رو نگاه چقدر بدبخته. گفت همین بدبختی که میگین چند ساله پاتوقش اینجاست الان سه تا خونه فقط تو بالاشهر تهران داره، این حرکاتش همه اش فیلمه، وضع اون از من و تو خیلی بهتره...