من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

دغدغه های مادرانه

مادرم همیشه می‌گفت خدا گرگ بیابون رو هم پدر و مادر نکنه و وقتی مادر شدم فهمیدم چی میگه حتی حالا که پسرها برای خودشون مردی شدن باز من همچنان نگرانشون هستم .

پسر بزرگم که مغازه گیم نت داره و ساعت دو و سه بعد از نیمه شب میاد و تا ۱۲ ظهر خوابه البته نیروی کمکی گرفته که ساعت ده مغازه رو باز می‌کنه  و من حرص میخورم که این چه زندگی هست ؟ چرا به فکر ازدواج نیست ؟ و اصلا اگر ازدواج کرد با این شرایط کاری با مشکل  روبرو نخواهند شد ؟

پسر کوچکم سرباز هست . ۲۴ ساعت پادگان و ۴۸ ساعت خونه  اصلا به فکر کار نیست و من مرتب غر میزنم که برای دو روز بیکاری  دنبال کار باش و اون توجه نمیکنه میگه با توجه به سربازی نمیتونه کار کنه .

کاش میشد ذهنم رو از این افکار رها کنم و اجازه بدم خود بچه ها راهشون رو پیدا کنن .

نظرات 10 + ارسال نظر
یاسی چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت 23:41

سلام صفا جان
حرص نخور...نسل جدید با ماها خیلی فرق داره..اینا راه خودشون رو میرن...به نصایح ماها اصلا توجهی ندارن...فکر نکن فقط بچه های خودت اینجورین ..همه پدر مادرا کم و بیش با این قبیل مشکلات دارن دست و پنجه نرم میکنن...خونسردی خودت رو حفظ کن..چاره ای نیست..

بله درست میگی یاسی جون باید سعی کنم خونسردی خودم رو حفظ کنم . یکسری مشکلات کاملا طبیعی هست و با مرور زمان حل میشه . توکل بر خدا.

نسرین دوشنبه 20 شهریور 1402 ساعت 16:03 https://yakroozeno.blogsky.com/

من هر چی گفتم دیدم فایده ای نداره بجز حرص زدن و وقت تلف کردن. مدتهاست میذارم خودش تصمیم بگیره.
ولی باوجودیکه تنها آرزوم به سرانجام رسیدن او هست اصلا برای ازدواج تشویقش نمی کنم. مگه ما خوشمون می اومد پدر و مادرمون برامون تصمیم بگیرن صفا جان؟

دقیقا من هم وقتی حرص میخورم یاد کشمکشهای خودم با پدر و مادرم میفتم و به خودم نهیب میزنم که بابا اینقدر حرص نخور این اختلاف نظر بین دو نسل هست و کاملا طبیعیه . سعی میکنم خیلی پاپیچشون نشم . آرزو میکنم همه جوونا راه درست رو پیدا کنن .

رهگذر یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 08:34

سلام
بچه های من که ازدواج کرده اند
باز نگران آنها هستیم
مسافرت بروند نگران سلامتی شان
تازه به این سه بچه دو تا نوه هم اضافه شده است که برای آنها هم نگران می شویم

عجب !!! پس نگرانی خصلت همه پدر و مادرها هست . و تا آخر عمر با ما خواهد بود !!!

محمود چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 18:33 https://virgool.io/@mnoaein

خدا توانت را بیشتر کنه

ممنون آقامحمود .برادر عزیز خیلی وقت بود ازتون بی خبر بودیم.

مهربانو شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 09:23 http://baranbahari52.blogsky.com/

صفا جون مگه از هی نگران بودن و هی بهشون تذکر دادن نتیجه ای گرفتی؟؟ نگرفتی دیگه .. پس لطفاً دست از نگرانی بردار بنظرم تو دنیای امروزی که ما داریم زندگی میکنیم همین سلامت بچه ها بزرگترین دستاورد و خوشبختیه ماست . راه زندگیشون رو پیدا میکنند اگر چه دیر اگرچه به زعم ما نادرست .
مگه همین پدر و مادرهای ما توقع و خواسته شون درمورد تصمیمات زندگی ، چیزی بود که ما کردیم؟؟ نه دیگه .. از نظر اونا ما هم راهو درست نرفتیم و این داستان بین نسل ها ادامه داره تاجایی که ما عمیقاً درک کنیم که بچه هامون ادمای مستقلی هستند که خودشون باید تصمیم بگیرند و عمل کنند . اینجا یه موضوع میمونه و اونم اینه که مثلاً هزینه های پسرکوچکت توسط تو مرتفع میشه، باهاش منطقی و بسیار با محبت صحبت کن و بگو من نه میتونم و نه میخوام که ساپورت مالیت کنم . اصلا هم مشکلی نیست که بابت اون دوروزی که بیکاری کار نمیکنی خودت بهتر میدونی ، ولی از من هم توقع حمایت مالی نداشته باش و وااااقعا هم سر حرفت بمون . یا سفره ش رو کوچیک میکنه ( که نمیشه) یا میره دنبال پول دراوردن .
مشکل اینجاست که ما هم حمایت میکنیم هم بهشون ایراد میگیریم که چرا به فکر کار نیستید .
درمورد پسر اولت هم که من واااقعا به ازدواج و تشکیل خانواده بصورت سنتی برای جوان هامون فکر نمیکنم ..لطفا ولش کن و بهش فشار نیار

کاملا باهات موافقم مهربانو جان خیلی وقتها به خودم میگم مگر خود ما با پدر و مادرها مون اختلاف نظرنداشتیم . من هم پذیرفتم که خواسته های جوونها با پدر و مادرها که متعلق به دو نسل متفاوت هستند کاملا طبیعی هست که یکی نباشه و اصل این هست که وابستگی مالی نداشته باشند . و خود من هم همیشه در همین جهت تلاش کردم که وابستگی مالی به من نداشته باشند و پسر بزرگم از شانزده هفده سالگی مشغول کار شده و دیگه از من پول تو جیبی نگرفته . ولی به هر حال دلم میخواد ازدواج کنن و تشکیل خانواده بدن

اسمان جمعه 27 مرداد 1402 ساعت 06:09

ازدواج دراخرالزمان یعنی این زمانه ای که ما هستیم نه تنها توصیه نشده بلکه جایز هم شمرده شده! میخوای عروس بیاری با مهریه میلیاردی هم مغازه را هم بگیره از چنگ پسرت؟ مگه عقلت کمه؟ ول کن بابا بزار سنش بره بالا سی و پنج شش سالش باشه یه کم عاقل بشه بعد!
اون پسرت هم که سربازه بزار بره تو کاری که علاقه داره یادمه بازی کامپیوتری طراحی میکرد یه همچین چیزی بفرستش تو چیزی که علاقه داره کار کنه پول دربیاره
بلاخره مسیرشون را پیدا میکنند

توکل بر خدا . امیدوارم همه جوونا راه درست موفقیت را پیدا کنند .

ربولی حسن کور دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 19:14

هورا
کامنتها تائید شدند!

شرمنده آقای دکتر

مینو یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 01:32 http://milad321.blogfa.com

سلام
کاش میشد آدم خودش را از این دغدغه ها رها کنه
چه خوب که پس برگتون شاغل هست.امیدوارم پسر دومتون هم بعد از سربازی شغل مناسب خودش را پیدا کنه.

واقعا کاش میشد...

شادی شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 10:55 http://setarehshadi.blogsky.com/

واقعا همینطوره مادری یعنی همیشه دغدغه.

بله و اماااان از این دغدغه ها ...

ربولی حسن کور جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 14:27 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
دزد گیم نت پیدا نشد؟

سلام یکی از دزدها رو گرفتن وهنوز درگیر آگاهی و دادگاه و این داستانها هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد