هفته گذشته با خوندن خبر ریزش معدن زغال سنگ و محبوس شدن چند نفر از گارگر ها در تونل ، یاد خاطر ات پدر و مادرم از حوادث معدن افتادم ، از دلهره و نگرانی خانواده ها، از بیخبری از مردانی که اسیرآوار تونلهای معدن میشدن، از شیون و ناله های زنانی که همسر یا اقوامشان را در آن حا ثه ها از دست داده بودن....
این خبر همه داستانهایی که از معادن ذغال سنگ شمشک گاجره گلندرود پاپدانای کرمان و... رو طی این سالها شنیده بودم در یادم زنده کرد.
به یادم افتاده که همیشه یکی از انگیزه های سفرهای ما به این مناطق حضور در گورستانهای این مناطق و خواندن فاتحه بر سر مزار این انسانهای زحمتکش و شریف بوده انسانهایی که به امید دستیابی به زندگی بهتر روستای آبا و اجدادی را رها کرده غم غربت را به جان خریده و با دنیایی از امید و آرزو به کار خطرناک و سخت معدن روی آورده بوده اند .
یاد همه آن عزیزان گرامی.
به امید روزی که برای دولتمردان و مسولین اینگونه مشاغل پر خطر، ایمنی و حفظ چان انسانها اولویتی بالاتر از کسب درآمد داشته و دیگرهیچ خانواده ای داغدار عزیزان خود از چنین حوادثی نباشد.
با درود
فکر کنم کاری سخت تر از کار کردن در معادن وجود نداشته باشد
چهره های سیاه و لباس های کثیف و دستهای زمخت و دستمزد کم
و خطر جانی زیاد
واقعا همینطور هست . کار معدن سخت ترین کار هست و در بین کارهای معدن هم معدن زغالسنگ سخت ترین کار به حساب می آید.
صفا خانم یکی با این مشقت نون در میاره یکی هم اسمش هست از دیوار مردم بالانمیره اما....
بله متاسفانه واقعیت تلخ زندگی هست .
سلام صفا جان
مرگ کارگران معدن چه دردناکه خدا به خانوادشون صبر عنایت کنه
خدا کنه بیمه باشن
بله بسیار دردناک هست .متاسفانه کافرماها به دلیل منفعت طلبی خیلی به ایمنی و بهداشت محیط کار توجه نمیکنن و از طرفی آموزشها هم ضعیف هست .و خود کارگران هم با حق و حقوقشون آشنا نیستن