من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

مشغله زیاد این روزها

این روزها طبق معمول هر سال خیلی سرم شلوغه بخصوص که اواسط اردیبهشت نیروی کمکی که داشتم و خیلی هم ازش راضی بودم  گفت که یکی از اقوامشون بهش پیشنهاد کار داده و باید بره ....و خلاصه من موندم دست تنها و بدتر از همه اینکه همزمان  ابلاغ رسیدگی مالیاتی دو تا از شرکتها هم  اومد و من کلافه و به تنهایی باید گزارشات و مدارک مورد نیاز رسیدگی رو تهیه میکردم. یکیشون به سلامتی امروز تموم شد و اون یکی هم دیگه نواقصی هست که خودشون باید برطرفش کنن و به همین دلیل  من امروز کمی بار فکریم سبک‌تر شده  و دارم برای تعطیلات آماده میشم برم سفر و امروز باورم نمیشه که اینقدر آرامش دارم . 

برای همتون آرامش و فراغت بال آرزو میکنم .

تو این روزهای گذشته با وجود اینهمه مشغله ذهنی و بهم ریختگی ، دیدن چند صحنه در مسیر رفت و آمدم بسیار حس خوبی بهم داد.

دیروز عصر موقع برگشت از دفتر سر چهارراه یک مادر رو دیدم که دست دختر و پسرش رو گرفته بود و از مقابل من رد شدن بچه ها حدود ده دوازده ساله بودن . پسر بچه همینطور که دست مادرش رو گرفته بود هی دست مادر رو می‌آورد بالا و می‌بوسید و به صورتش می‌مالید و دیدن این صحنه  چه حس قشنگی در من ایجاد کرده بود . 

دیدن این صحنه ها خستگی رو از تن آدم خارج می‌کنه .

نظرات 8 + ارسال نظر
مهرزاد شنبه 28 خرداد 1401 ساعت 00:15 http://ghooyetanha91.blogfa.com/

عشق که سراغت بیاید
آدمها برایت دو دسته میشوند
یک عده "شبیه" او
و بقیه ناشناس
وای به روزی که عشق برود و
تمام دنیا بشود یک عده شبیه او!

سلام و درود

سلام و درود

سلام و درود ممنون از حضورتون

یاسی یکشنبه 22 خرداد 1401 ساعت 10:49

سلام صفا جان
صحنه زیبایی دیدی...حتی تجسمش هم خوشحال کننده ست..قدردانی ها همیشه زیبا هستن...ایکاش این خصلت خوب رو تمام بچه ها در وجودشون داشته باشن و تا ابد بتونن حفظش کنن...

انشااله که اینطور باشه . برای همه پدرو مادرها فرزندانی قدرشناس آرزو میکنم

اعظم 46 سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 10:06

سلام صفا جان خوبی آقازاده ها خوبن
خدا رو شکر که کارهات رو به اتمامه ونفس راحتی می کشید این روزها حسابدارها سرشون شلوغه، خسته نباشید تعطیلات خوش گذشت بیا برامون بنویس وعکس بزار

سلام عزیز بله خوشبختانه کارم کمتر شده ولی تا پایان تیر این استرس ادامه داره .
تعطیلات هم خوش گذشت در واقع فرار از شلوغی شهر و پناه بردن به آرامش روستای آبا و اجدادی بود .

رهگذر شنبه 14 خرداد 1401 ساعت 05:07

با سلام
چهار روز تعطیلی
بعد از هر تعطیلی گرانی می آید
این تجربه ی چهل و چند سال زندگی بعد از انقلاب است
هزینه ی این چند روز تعطیلی که کارخانه ها تعطیل است و برای مراسم هم خرج می کنند در نهایت از مردم گرفته می شود

هیچوقت به تعطیلات از این زاویه نگاه نکرده بودم.

سهیلا جمعه 13 خرداد 1401 ساعت 12:21 http://Nanehadi.blogsky.com

خسته نباشی صفا جان.

ممنون سهیلا جان سلامت باشید.

رهگذر پنج‌شنبه 12 خرداد 1401 ساعت 23:13

سلام
خسته نباشید
چه نیروی های کمکی بهتر از پسرها می تواند باشد
ازشون کمتر می نویسید
پس شما هم از خرداد هالیدی استفاده خواهید کرد
اگه کاره بودم تمام این تعطیلات را حذف می کردم

پسر بزرگم حسابدار هست و جایی مشغوله. وپسر کوچکم یک دوره کمکم کرد و بعد به بهانه درس نیومد و درسش رو هم ول کرد.
چرا تعطیلات خوبه که ؟

مهربانو پنج‌شنبه 12 خرداد 1401 ساعت 11:28 http://baranbahari52.blogsky.com/

صفا جان چه صحنه ی خوبی دیدی مرسی با ما به اشتراک گذاشتی امیدوارم بزرگ هم میشه بچه همینقدر مهربون بمونه .
سفرت بخیر و سلامت عکس بذار برامون

سلامت باشی عزیزم . .

ربولی حسن کور چهارشنبه 11 خرداد 1401 ساعت 18:15 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
چه عجب آپ کردین
‌کی میدونه؟ شاید بعد از مدتها داشته مادرشو میدیده

ممنون از حضورتون آقای دکتر .نه من برداشتم این بود که احتمالا قرار هست مادر چیزی براش بخره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد