من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

دعوای پسرهای من

پسر کوچکم هر روز بعد از ظهر حدود ساعت میره گیم نت  من با این موضوع مشکلی ندارم یک بازی گروهی هست وقرار هست ساعت ده ونیم خونه باشه بعضی وقتها دیر میکنه و من به این موضوع  حساس هستم  قبلا یکی دو بار که دیر کرده بود پسر بزرگم دعواش کرده بود یک بار یک سیلی تو گوششزده بود و بعدا خودش عذاب وجدان گرفته بود و یک بار دیگه هم که من آلمان بودم این موضوع تکرار شده بود و ایندفعه کورش اجازه نداده بود داریوش بره بیرون و وقتی من برگشتم داریوش اعتراض میکرد و من حق رو به کورش دادم و گفتم چون مسیولیت خونه با کورش بوده تصمیمش هم درست بوده و خلاصه با پادرمیونی و د7الت من تنبیه یک ماهه به یک هفته کاهش پیدا کرده بود.

دوباره هفته گذشته یک شب داریوش دیر کرد و وقتی من زنگ زدم که بیاد گفت کارش طول میکشه و بعد از ساعت 11 میاد من هم عصبانی رفتم ببینم کدوم گیم نت هست به یکی از اونها سر زدم دیدم اونجا نیست اما 0ند تا نوجوون و جوون نشسته بودن سر کامپیوترها با مسیول اونجا کلی بحث کردم و اعتراض کردم که مگر قانونا اونها تایم مشخص برای گارشون ندارن و چرا قانون رو رعایت نمیکنن و تهدید کردم با چند تا مادرها علیه اونها به اماکن شکایت میکنیم و... که دیدم چراغها رو خاموش کرد و گفت داریوش یکی دو هفته هست اینجا نمیاد زنگ زدم از کورش آدرس گیم نت دیگه رو پرسیدم  تو مسیر برگشت دیدم کورش و داریوش از روبرو دارن میان  داریوش در حالیکه داشت میخندید میگفت مگه چیه چرا اینقدر موضوع رو بزرگ میکنید و... که کورش عصبانی شد و با سیلی زد تو گوش داریوش و.....

اومدیم خونه و این بحث و بگو مگو ادامه داشت و دوباره که کورش حمله کرد به داریوش داریوش هم با اون درگیر شد و دیگه اعتراضها و فریادهای من هم اثری نداشت و بالاخره به زکر اونها رو از هم جدا کردم داشتم از هصبانیت دیوانه میشدم از اینکه سرو صدامون بلند شوه بود اعصابم شدیدا خورد بود و بدتر از همه اینکه این دو تا اینطور با هم درگیر شدن همیشه خوشحال بودم که اینها با هم درگیر نمیشن و داریوش همیشه احترام کورش رو نگه میداشت اما حالا ..... و جالب این بود که بعد ار اون کشمکش داریوش نشست سر درسش همیشه عادتش هست تا ساعت 6 تو خونه هست درسهاشو میخونه و ساعت 6 میره تا ده و نیم و وقتی برگشت دوباره یکی دو ساعتی در میخونه ... 

روز بعد تو کارخونه به شدت اعصابم خورد بود شب قبل به داریوش گفته بودیم حق نداره بره بیرون و من نگران ادامه داشتن این کشمکش بودم بخصوص که موقع امتحانات داریوش بود و انصافا داریوش به درسهاشم میرسید  و  ادامه  این تنش  به  درس  اون  هم  لطمه  میزد  ....

عصر زودتر اومدم خونه و دیدم داریوش داز کشیده بلند شد و گقت مامان من بیرون میرم ها ... صداش کردم تو اطاقم کمی باهاش حرف زدم که آیا قبول داره مقررات رو زیر پا گذاشته و وقتی قبول داره باید جریمه اون رو هم بپردازه اعنراض کرد که مگه من بچه هستم  من حوصلم سر میره و.... گفتم اشکالی نداره برای اینکه حوصلت سر نره با هم میریم سینما و قبول کرد بلیط گرفتم  رفتیم ....

و از روز بعد هم دوباره قرار گذاشتیم که سر ساعت مقرر خونه باشه ....

با بزرگ شدن بچه ها شرایط سخت تر میشه و من نگرانم که نکنه با برخوردهای غلط موجب بدتر شدن اوضاع بشم برخورد درست چی هست آیا با گیم نت رفتن داریوش کاری نداشته باشم  کوروش هم دایم سر کامپیوتره از سر کار که میاد میشینه پای اون و تا 12 شب و گاه دیرتر مشغول بازی و تلگرام میشه  ......

واقعا چه باید کرد ؟؟؟؟

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم بانو چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 19:31

صفا جان من تجربه زیادی ندارم. اما کلا فکر میکنم آقا پسر درسخونی مثل داریوش اگر رفت و آمدش کمی هم عقب و جلو بشه اشکالی نداشته باشه، بخصوص که تو سنی هست که پر از هیجان و انرژی هست. البته بازم نظرم کارشناسانه نیست.

من هم ته دلم همیشه همینو میگه ولی بعضی وقتها میترسم خوش خیالی نباشه . واقعا مادر بودن چه مسیولیت سنگینی هست

رهگذر دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:22

اونیکه تا ساعت دوازده سرش توی کامپیوتر و تلگرام است دور از آسیب است سرش در منزل گرم است
ولی اونی که بیرون می رود آنهم تا دیر وقت در معرض خطر است
زد و خورد بچه ها باعث کدورت و دوری می شود
سعی کنید برادر ها پشت هم باشند نه علیه هم

ولی آیا این خطرات فقط در شب دیر آمدن هست ؟ تو روز هم این خطرات میتونه وجود داشته باشه ....
ممنون از همفکریتون دوست عزیز.

مهربانو دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 09:02 http://baranbahari52.blogsky.com/

صفا جون از قدیم گفتن جوون داری مثل اتیش داری میمونه
این تنش ها بین دوتا پسر جوون و در اوج غرور و قدرت که یکی احساس پدرانه به اون یکی داره طبیعیه .
واقعا چقدر به داریوش و اینکه بین دیگران دچار وسوسه و کارهای خلاف نشه اعتماد داری؟
اگه کاملا بهش مطمئنی و میدونی دیگه شخصیتش شکل گرفته نگرانش نباشید . البته قانون خونه رو تعیین کنید و موظف به اجراش کنید ولی گاااهی زیر سیبیلی رد کردن اشکال نداره بهش بگید میدونم همیشه سر وقت میای و درک میکنم گاهی بیشتر طول بکشه .
البته من نظر شخصی میدم نمیدونم متخصص با من موافقه یا نه
خدا خودش هر دو رو برات ببخشه عزیز دلم

یکی دو بار سرزده گیم نت رفتم اینقدر سرشون گرم بازی میشه که متوجه هیچ چیز نمیشن یک موقعهایی میگم خوب این هم یک بازی جمعی هست و نباید خیلی حساس بشم ولی خوب باید به قانون خونه احترام بذارن .ممنون از همفکریت عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد