من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

یادداشتی که نمیدونم چی شد

هفته قبل پستی گذاشته بودم که نمیدونم چی شد بلگ اسکای سیو هم نکنی تو چرکنویس نگه میداره و من نمیدونم چرا اون مطلبم نیست حالا سعی میکنم اون احساسم رو باز سازی کنم و با همون حس مطلب رو دوباره بنویسم .

حدود دو هفته قبل  عصر موقع برگشت از کارخونه کنار اتوبان یک بنر تبلیغاتی توجهم رو جلب کرد روی بنر نوشته بود اعتیاد یعنی مرگ ندریجی و یک شماره تلفن 5 رقمی برای مشاوره گذاشته بود ....

بی اختیار رفتم به سالهای قبل سالهایی که عشق خام و پاک جوانی من قربانی اعتیاد امیر شده بود زندگی که در اون هر لحظه با این مرگ تدریجی روبرو بودم و هنوز هم بعد از گذشت سالها با یادآوری اون روزها اشک از چشمهام سرازیر میشه ..... 

امیر با اعتیادش تنها قربانی این فاجعه نبود سالهای جوانی من سالهای کودکی بچه ها که شاهد جنگ و دعواهای همیشگی ما بودن و فرصتهای طلایی بالقوه ای که برای این عشق و ازدواج وجود داشت همه قربانیهای این بلای خانمانسوز بودن و الان امیری که پتانسیل اون رو داشت تا با مطالعات بسیار و درک عمیقی که از هنر و سیاست داشت استعدادهاش رو شکوفا کنه حالا در توهمات انجام کارهای ماندگار برای بشریت  حتی از تامین مخارج زندگی خودش به تنهایی هم عاجز هست و با فروش ارث و میراث باقیمانده و زندگی با مادر پیرش و سهیم شدن در  مستمری حداقلی اون داره اموراتش رو میگذرونه .... 

اعتیاد داره در جامعه بیداد میکنه و من هر چقدر تلاش میکنم نمیتونم اعتیاد رو به عنوان یک بیماری قبول کنم و برای فرد معتاد به عنوان یک بیمار حس دلسوزی داشته باشم . 

به نظر من هر بزه اجتماعی ریشه در مشکلات روحی و روانی داره اما به هر حال انسان میتونه همه اینها رو تغییر بده و انسان با مطالعه ای مثل امیر تنها عامل ادامه اعتیادش خودخواهی و لذت طلبی سیری ناپذیر اون هست و ....... 

به امید روزی که شاهد بهبود این وضعیت باشیم .

نظرات 4 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 01:15 http://nanehadi.blogsky.com

متاسفانه،آدمهای ضعیف همیشه راهی برای نابودی خودشون و اطرافیانشون پیدا میکنن،چه اعتیاد باشه ،چه قمار،چه حماقت های دیگه.خدا رو شکر که گذشت.

مهربانو پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 10:10 http://baranbahari52.blogsky.com/

منم برام سخته به اعتیاد مثل بیماری و به معتاد مثل یه بیمار نگاه کنم .
تو این شرایط نبودم ولی تصورش بسیار برم سخته برای نجات دادن خودتو بچه هات از اون شرایط خیلی خیلی خوشحالم و تحسینت می کنم عزیزم

ممنونم مهربانو جان

خودیافته چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 22:36

سلام صفا جان

بنده بسیار خوشحالم که شما دوست عزیزم خودت رو ازون زندگی بیرون کشیدی و رو پاهای خودت واستادی و فرزندانت رو هم دور از دود وافور بزرگ کردی. بنده معتادین رو نه تنها مریض نمیدونم بلکه معتاد رو به چشم یه موجود خودخواه میبینم. اسم مریض هم روشون گذاشته شده که بندازنشون گردن خونواده ها که ازشون مراقبت بشه. من هیچوقت اون روزی رو که رفتم واسه همسر سابقم متادون بگیرم رو یادم نمیره. با خودم به لحظه گفتم " خودیافته! این بود لیاقتت؟ تو تو کلینینک ترک اعتیاد چه غلطی میکنی؟ " همش بیست و شش ساله بودم .... بگذریم ... تموم اون چهار سال و نیم که باهاش عقد بودم یه قلب مریض رو به من تحویل داد... هرچند که در سایه اعتیاد ایشون، بنده مصمم به ادامه تحصیل شدم اما "ددمین دده سی یاندی" چه گریه ها که نمیکردم... چه غصه ها که نمیخوردم.... چند بار میخواستم خودم رو راحت کنم و نمیدونم چی شد که منصرف شدم .... اینها مریض نیستن صفا جان اما دور و بریها رو مریض میکنن.
خدا رو شکر که راحت شدین و امیدوارم که ازین به بعد اونقدر براتون اتفاقات خوب بیافته که حتی فرصت مرور کردن خاطرات بد رو هم نداشته باشین. شاد باشی گوزل صفا.

ممنون عزیزم . میدونم که خوب درک میکنی چی میگم دلم برای سالهایی میسوزه که به پای خودخواهیهای یک آدم هدر رفت ..... و با یادآوریش بی اختیار اشک از چشمم سرازیر میشه ...

سینا چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 20:16 http://sina-popup.ir

سلام وب خوبی داری به وب منم بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد