من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

زیباییها را هم باید دید

بعضی روزها ناخودآگاه زیباییها بیشتر به چشم آدم میاد . عصر چهارشنبه بعد از غروب افتاب تو مسیر خونه تا دفتر که حدود 15 دقیقه بیشتر نیست  صحنه هایی رو دیدم که شاید هر روز میدیم و توجهم رو جلب نمیکرداما اون روز به صورت زیبایی توجهم رو جلب کرده بود . چند تا از صحنه هایی که دیدم رو براتون مینویسم  .

-  دختر بچه ای با یک شاخه گل رزدر یک دست  که دست در دست پدر جوونش  در حال عبور از پیاده رو و تماشای مغازها و دست فروشها بودن و شاد و خندون به دنبال چیزی میگشتن  

- دختر بچه دیگری که دو تکه اسنک در دست و مشغول خوردن بود و با چهره گلایه مندی  به مادرش میگفت  من که گفتم بگو کمتر سس بریزه و .... من تصور کردم لحظه ای رو که با اصرار از مادرش خواسته براش اسنک بگیره و حالا که مزه اون با تصوراتش  نمیخونه شروع کرده به شکایت . بی اختیار لبخندی بر لبانم نشست و به یاد بچگیهای خودم و و برخوردهای پدر و مادرم و کودکی پسرهام -کوروش و داریوش- و برخوردهای من وامیر با اونها افتادم . 

- خانمهایی که چند نفره و به همراه بچه ها تو خیابون و بین دستفروشها میچرخیدن و قیمت میکردن و چه بسا با این فکر که وصف العیش نصف العیش هیچ خریدی هم نمیکردن و چه لذتی داشت این گشتنها ....  

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهربانو چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 08:27 http://baranbahari52.blogsky.com/

تنها کار مفید ، چه غم انگیز

مریم بانو پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 11:46

چه تصاویر زیبایی دیدی صفا بانو. دیروز من تو بانک بودم. پدر یک پسر کوچولوی ناز تو یک لیوان یک بار مصرف که از آب سرد کن برداشته بود بهش آب داد. جالب بود که اون پسر بچه دیگه حاضر نبود لیوان را دور بندازه به همه نشون میداد و میگفت مال خودمه. اینم یک تصویر زیبا از نگاه مریم بانو.

آخی .... واقعا بچه ها چه دنیایی دارن .

مهربانو سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 15:42 http://baranbahari52.blogsky.com/

صفا جانم لطفا هرموقع از گل پسرات تعریف میکنی اسمشونو بیار .. من از شنیدن اسماشون کوروش و داریوش نهایت لذت رو می برم
عزیزم گاهی ساده ترین تصویر ها وقتی چشمامونو بقول سهراب شسته باشیم ، زیباترین تصویر ها میشن

مرسی عزیزم . اسم کوروش و داریوش سلیقه پدرشون بوده و خود من هم از اآورون اسمشون لذت میرم شاید این اسم تنها کار مفید پدرشون تو زندگی مشترکمون بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد