من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

سینما رفتن تنهایی

چند وقتی بودبا خواهرم و دخترش تصمیم گرفته بودیم  بریم سینما و جور نمیشد روز جمعه برای خرید اینتر نتی بلیط اقدام کردم و دیدم جا داره زنگ زدم به خواهرم ، پسرش میگه داداش برامون خریده و عصر میخوایم بریم  . من هم برای سانس آخر بادیگارد برای خودم بلیط رزرو کردم بچه ها هم طبق معمول گیم نت بودن  تو سالن انتظار بعد از تموم شدن سانس عصر (فیلم ابد و یک روز ) ÷سرهای خواهرم با خانمهاشون که داشتن از سالن خارج میشدن منو دیدن و  اومدن پیشم یکیشون با حالتی متاثر میگه خاله تنهایی اومدی ؟ میخندم و میگم آره ،  پس مامانتون کو ؟میگن با  حمید(یکی دیگه از پسرهاش ) رفته پیک نیک .......

فیلم شروع شده میرم داخل سالن میشینم حواسم هست که تقریبا هیچکس تنهایی سینما نیومده بود فیلم شروع شده  دلم برای  بادیگارد میسوزه کسی که با وجود همه زحماتش همیشه تو سایه هست .... چند جا اشکم سرازیر میشه .... یکی میگفت مگه میشه یک بادیگارد عقیده براش مهم باشه ؟ اون یک حقوق بگیره و براش فرقی نمیکنه از کی محافظت کنه ....و  من موافق نیستم من آرمان گرایی رو تجربه کردم با گوشت و پوست و استخونم ... بله میشه  با اعتقاد قلبی بادیگارد بود  و دردها رو هم دید ......

دلم برای حیدر میسوزه .....  به عشق بین اون و زنش حسودیم میشه  .......

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم بانو جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 00:10

عجب دو پست پشت سر هم متفاوتی گذاشی صفا بانو
البته من زیاد اهل فیلم دیدن نیستم. سینما هم واقعیتش نه تنهایی تجربه کردم و نه حتی خانوادگی یا با دوستام. کلا کمتر از انگشتان یک دست. البته کلا من چون به کارگردان این فیلم دوم خیلی ارادت ندارم. یکی دوبارم که فیلماشو دیدم دوست نداشتم یا تصنعی و اغراق شده به نظرم اومده. البته بگذریم من که تخصص فیلم ندارم. این قلب ها برای شما.

اوزاخلاردان سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 21:29

سلام صفا جان

راستش من خیلی تنهایی رفتن به سینما رو دوست دارم. کلا خیلی لذت میبرم. یه فایده دیگه اش هم اینه که خوشت نیاد از فیلم بدون اینکه فکر جیب یکی دیگه رو بکنی بلند میشی. به هر حال باز هم بکن ازین کارها باجی جان که دنیا همین سینما رفتنهای تک نفره است....

محمدامین یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 07:34 http://mohammadamin20.blogfa.com

درووووووووووود

مریم شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 12:26 http://hezartoyekhyal.blogfa.com/

سلام منم دیروز با دخترکم رفتم سینام فیلم ازدها وارد میشود /.قشنگ بود ..البته قرار بود بریم ابد و ی روز اما اون سانسی که ما رفتیم تغییر کرده بود و ازدها رو دیدیم ...بعدشم با دخترکم رفتیم ی کافی شاپ نشستیم ی چیزی خوردیم و برگشتیم خونه عصر خوبی بود با اون بارون که دیگه عالی شد ..
هیچکس تنها نیست ..خدا با ماست..

کاش من هم یک دختر داشتم دخترت رو ببوس

سهیلا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 22:00 http://nanehadi.blogsky.com

میگن تنها بودن بهتر از داشتن همنشین بده.

بله و کاملا درسته

سهیلا سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 19:32 http://nanehadi.blogsky.com

سلام.بیشتر وقت ها تنها میرم.خیلی هم بهم خوش میگذره.اختیارم دست خودمه و حواسم به فیلم.

موافقم خیلی هم خوبه

رهگذر سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 18:42

خب من نمی توانم درک کنم
بجز تنها یی !
آخه چند وقت پیش تنهایی رفتم کربلا
رییس کاروان نمی دونست کجا منو جا بده آخه همه خانواده گی اومده بودند
در نهایت ما بغل دست آشپز و مدیر و کمک آشپز جای گرفتیم
آنها هم که بی انصاف تا نصف شب قلیان می کشید ند
بعدشم با سینه درد شدید بر گشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد