من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

تلخ و شیرین زندگی

دیروز رو حونه بودم به کارهای خونه رسیدم غذا درست کردم و از درس خوندن کورش لذت بردم خوشحالم که بالاخره کورش به این نتیجه رسیده که باید درس بخونه و مدرکش رو بگیره دیروز بعد از ظهر باید میرفت دانشگاه و یک تحقیق رو ارائه میداد استرس گرفته بود و گویی نمیدونست مطالب رو چطور خلاصه کنه .  کنارش نشستم چند صفحه اول تحقیق رو اون خوند و من براش خلاصه گردم گویی راه افتاد ، رفتم به کارهای خونه برسم و اون اومد سر کامپیوتر و یکی دو ساعت بعد خلاصه مطالبش رو اماده کرده بود و داد من بخونم و نظر بدم خوب بود ، با اطمینان خاصی میگفت اعتماد به نفسش خوبه و تو ارائه مشکلی نداره و باتوجه به اینکه رابطش با همکلاسیها رسمی هست موقع ارائه سربسرش نخواهند گذاشت و..... رقت دانشگاه و برگشت راضی بود  و دوباره مشغول تهیه یک تحقیق دیگه از تو اینترنت شد و من تو دلم هی خدا رو شکر میکردم که یکی دیگه از نگرانیهام به پایان رسید.

داریوش هم عصر بیرون از خونه بود و با دوستاش دنبال پارک و گیم نت و .... شب که اومد خونه دیدم بی حاله موقع خوردن شام بلند شد رفت دستشویی و اونجا بالا آورده بود من هم به تصور اینکه سرما خورده و تهوع ویروسی داره عکس العملی نشون ندادم یکی دو بار دیگه رفت کورش سرش رو برد جلوی دهن داریوش  و  رو به من کرد و گفت خوب فهمیدم چشه « چرا اینقدر بوی الکل میدی ؟؟ و من بهتم زده بود پرسیدم داریوش دهنت چه بویی میده ؟ بو کردم بله بوی الکل بود اما اون  خیلی معصومانه نگاهم میکرد و میگفت چی میگی بابا .... خیلی هیاهو نکردم فقط گقتم داریوش خیلی حواست رو جمع کن .... و یک قرص ضد تهوع از تو داروها براش پیدا کردم و دادم خورد تو دلم غوغایی بود اون از روزی که به اون خوبی شروع شده بود و اینطوری شب زهرمارم شده بود ......

داریوش همونطور که بی حال بود خوابید کمی بالاسرش نشستم بعد رفتم بخوابم . خوابم نمیبرد خیلی نکران بودم انگار به بن بست رسیده بودم .... من همیشه خیالم از داریوش راحت بود بچه درسخون و با اعتماد به نفس بالا که خیلی راحت در مقابل خواست دوستاش که علیرغم میلش باشه می ایسته  هم به درسش میرسه هم به بازی و دوستاش هیچ وقت برای درس خوندن بهش تذکر ندادم حالا یعنی واقعا الکل مصرف کرده ؟ به خودم نهیب زدم که چته  .... بچه ها دیگه بزرگ شدن و طبیعتا خیلی چیزها رو تجربه خواهند کرد تو هر کاری میتونستی کردی دیگه از این به بعد در اختیار تو نیست .... 

نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 1 دی 1394 ساعت 11:53

همین طور راحت نگذر
چون سن و سالی ندارد ممکن است همین شروع بد انتهایش به چیزهای خیلی بدتر بیانجامد
باید شکر کنی الکلش از آن نوع نبوده که روی بینایی اثر بگذارد و یا کار را بحرانی کند

بله درسته کورش میگفت همون قرص ضد تهوع رو هم نمیدادی تا بیشتر اذیت بشه و متنبه بشه... اما از طرفی آیا به صرف بوی الکل میشه قضاوت کرد که خورده ؟؟...
من خودم رو گول میزنم ؟؟؟

مهندس دیوانه شنبه 28 آذر 1394 ساعت 23:47 http://jenin.blogsky.com

داریوش پسرتون؟

بله پسر کوچکم سال آخر دبیرستان هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد