به دنبال پیگیریهای چند ماهه برای بیمه بیکاری بالاخره بهم خبر دادن که درخواستم تو هیئت سه نفره تایید شده و باید برم پیگیری مراحل بعدی رفتم قسمت امور فنی بیمه شدگان تو نامه ای که تاییدیه نوشته شده میبینم شماره بیمه اشتباه ثبت شده میگم اقا این اشتباه تایپی چند ماه دیگه مشکل ایجاد نکنه ؟ میره از رییسش میپرسه و میگه نه مشکلی نیست . تو سیستم ثبت میکنه و میبرم پیش رئیس برای امضا . رئیس سابقه کار رو نگاه میکنه میگه سابقه بالای بیست سال میتونی بازنشسته بشی میگم میخوام با سی سال بازنشسته بشم میگه چون شرایط بازنشستگی داری نمیتونی بیمه بیکاری بگیری و فریاد من بلند شده که بابا 4 ماه هست دارم میام میرم چرا یکی این موضوع رو متوجه نشده چرا کار درست انجام نمیشه و..... من رو فرستاده بخش بازنشستگی رفتم موضوع رو براشون توضیح دادم و اون میگه بله تو شرایط بیمه بیکاری این هم هست که اگر به سن بازنشستگی رسیده باشید نمیتونید از بیمه بیکاری استفاده کنید و باید بازنشسته بشید ضمنا مستمری بازنشستگی هم از تاریخ درخواست پرداخت میشه یعنی چند ماه گذشته هیچ چیزی به شما تعلق نمیگیره و به من توصیه میکنه که برم همین امروز درخواست رو بدم .
من هم درخواست رو دادم و حالا که برگشتم میگم شاید بهتر بود درخواست رو ثبت نمیکردم کمی بیشتر تحقیق میکردم نکنه راه حلی داشته و من بدون بررسی فرصتی رو از دست داده باشم .
خیلی کلافه هستم . هیچ کار اداری درست و اصولی انجام نمیشه و همه اینها هم خطاها و سهل انگاریهای افراد هست . هیچکس کارش رو مسئولانه انجام نمیده همه فقط برای رفع مسولیت کار میکنن و بخاطر این هست که همه چیز بهم ریخته . همین آدمها هستن که وقتی به مقامات بالا هم میرسن نتیجه سهل انگاریهاشون صدمه به کل جامعه و کشور هست .....
خانه از پای بست ویران است ....
هفته گذشته رو درآذربایجان و در روستای پدری گذروندم به اداره میراث فرهنگی سر زدم و در باره مراحل اخذ مجوز راهنمایی گرفتم چند تا گزینه برای خرید محل رو بررسی کردم و به نتیجه نرسیدم . جالبتر اینه که تو روستا انگار فروش خانه و املاک پدری و موروثی یکجور مایه شرمساری هست و به همین خاطر کمتر کسی پیدا میشه که حاضر به فروش باشه بعد از یک هفته بدون دستیابی به نتیجه مشخص برگشتم خونه .
کارها اونطور که آدم اولش فکر میکنه آسون و راحت نیست . تو هر کاری باید و نبایدها و فراز و نشیبهایی وجود داره که در ابتدا آدم هیچ تصوری در باره اونها نداره .
برگشتم خونه که دنبال کارهای بیمه بیکاریم باشم اون هم که هفت خوان رستم هست من نمیدونم تامین اجتماعی موقع برگردوندن پول خود آدم که طی سالها از حقوقمون برداشت کرده و هیچ خدمات قابل قبولی هم ارائه نداده چرا اینقدر تعلل میکنه ؟؟ حدود دو ماه هست مدارک رو دادم و حالا میبینم انگار اصلا مدارک رو ورق هم نزدن ببینن چی هست فقط الکی نوشتن نقص مدارک و عدم تایید . لیست مدارک مورد نیاز رو ازشون گرفتم و نشونشون دادم که مدارک همونجاهست یکی دو مورد دیگه اضافه کرده و گفته بیار تا رسیدگی بشه رفتم کاملش کردم میگه یک هفته دیگه برم برای گرفتن جواب . با خودم میگم همینه که این مملکت به هیچ جایی نمیرسه هیچکس تو جایگاهی که داره کارش رو درست و مسئولانه انجام نمیده و هیچ آموزش و نظارت قابل قبولی هم وجود نداره ...
من این بومگردی رو باید راه بندازم گویی یک جورایی حیثیتی شده ...
برام دعا کنید
الان تو پارک هستم پسر خواهرم رو آوردم اینجا بازی کنه یک گروه از بچه ها دارن فوتبال بازی میکنن پدرهاشون هم ردیف کنار زمین نشستن و دارن داوری میکنن . به حال این پدرها غبطه میخورم . سالها بعد که این بچه ها بزرگ میشن این پدرها بازنشسته شدن و مثل من حوصله شون سر خواهد رفت ....
دو ماه هست که در حال بررسی راه اندازی گلخانه و یا بومگردی هستم و یکی دو مورد تا پای امضا قرارداد برای اجاره یا مشارکت گلخونه رفتم اما به دلایلی منصرف شدم ذهنم خیلی درگیره از اینهمه احتیاط کردنهای خودم کلافه هستم امیدوارم بتونم زودتر کاری رو که دلم میخواد شروع کنم و از این بلاتکلیفی دربیام .
برام دعا کنید ...
تو تلگرام این مطلب رو خوندم چقدر برام این شخصیت آشنا بود . دلم برا ی خودم سوخت کاش میتونستم خودم رو بغل کنم و ازش بخوام سرش رو بزاره رو شونم و هر چقدر دلش میخواد گریه کنه و غمهاش رو درون خودش نریزه ...
چرا زنان قوی از درون شکنندهاند؟
زمانی که ما با زنان قوی روبهرو میشویم، فکر میکنیم که آنها اعتمادبهنفس بالایی دارند.
یک شغل مناسب، یک خانواده دوست داشتنی، رابطه عاطفی سالم، سلامتی و ...، اما پشت همین لبخند و روحیه بالا، زنانی با دلهای شکسته قرار دارند. اما چرا؟
_آنها تنها به خودشان تکیه میکنند
زنان قوی دوست دارند که مستقل باشند.
آنها به کمک دیگران نیازی ندارند و در واقع ترجیح میدهند که روی پای خودشان بایستند. آنها دوست دارند که در مقابل دیگران، فردی با اعتمادبهنفس بالا به نظر آیند. تحقیقات نشان داده که آنها این شخصیتشان را دوست دارند و به آن افتخار میکنند. اما مشکل اینجاست که آنها جز به خودشان به هیچ فرد دیگری تکیه نمیکنند و در واقع نمیخواهند قبول کنند که همه ما آدمها گاهی به کمک یکدیگر محتاجیم
_دیگران بار مشکلاتشان را روی شانه آنها میاندازند
طبق تحقیقات، از آنجایی که افراد قوی بسیار مسئولیت پذیر هستند، با آغوش باز تکیه گاهی برای دیگران میشوند. اما خودشان هیچگاه در مورد مشکلات و ناراحتیهایشان با دیگران حرف نمیزنند، میخواهد مشکلات مالی باشد یا عاطفی و... همین میشود که آنها نه تنها ناراحتیهای خود، بلکه مشکلات دیگران را هم بر دوش میکشند.
_آنها در مورد مشکلاتشان با دیگران حرف نمیزند
اگر چه دیگران زنان قوی را شانهای برای گریههایشان میبینند، اما خود این زنان در مواقع ناراحتی و مشکلات، به سمت هیچکسی نمیروند. همین خصوصیت باعث میشود که آنها هر روز تنها و تنهاتر شوند که در نهایت ممکن است که به افسردگی بیانجامد.
_او مراقب دیگران است، اما خودش را فراموش میکند
زنان قوی همیشه حامی خانواده و دوستان خود هستند. هر موقع که آنها به کمک نیاز داشته باشند، آنها در صف اول ایستادهاند، با خندههای آنها میخندند و با گریه هایشان اشک میریزند؛ اما زمانی که نوبت نیازهای خودشان میشوند، همه را فراموش میکنند.
آنها آنقدر ناراحتیهایشان را در خود میریزد که دیگران فکر میکنند هیچ ناراحتی و مشکلی در زندگیشان ندارد. در واقع آنها آنقدر مشکلاتشان را به رویشان نمیآورند که دیگران هم فراموش میکنند که آنها هم ممکن است گاهی روز بدی را پشت سر گذاشته باشند.
_از دردهای جسمانیشان چیزی نمیگویند
زنان قوی جدا از مشکلات روحی، دردهای جسمانی خودشان را نیز پنهان میکنند. به عنوان مثال آنها هرگز از ناراحتیهایشان در مقابل پدر و مادر یا فرزندانشان حرف نمیزنند، اما نمیدانند که با این کار در نهایت به قلبشان هم آسیب میرسانند. تحقیقات نشان داده که سرکوب کردن احساسات منفی، فشار زیادی را به قلب وارد میکند که در نهایت منجر به مشکلات قلبی میشود.
_پشت قدرت آنها، داستانی تلخ نهفته است
او یاد گرفته که در مواقع سختی چگونه از خودش دفاع کند.
اما این بدین معنی نیست که او دیگر هیچ ناراحتی در زندگیاش ندارد.
زنان قدرتممند زمانی که بیرون از خانه هستند، در محیط کار، در میهمانیها، ماسک به صورت میزنند، اما زمانی که در تنهایی خود به سر میبرند، با واقعیت تلخ زندگیشان مواجه میشوند.
آنها احساس میکنند که در مقابل انتظارات بالای دیگران نباید کم بیاورند. طبق تحقیقات، همین خود کنترلی آنها در مقابل دیگران منجر به آسیب روحیشان میشود. از این رو، زمانی که در تنهایی به شکستها و مشکلات شخصی خودشان فکر میکند، با تلنگری غرق در اشک میشود.
برترینها_مترجم:پردیس بختیاری
مطالب زیبا