من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

من و تنهایی و امید

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و همواره سعی میکنم هیچوقت خودم رو نبازم

پایان روز هفتم و شروع سفر پاریس

جمعه شب زمان حرکت با تور به پاریس بود شب با مترو به دوسلدورف اومدیم و در محل قرار که کمی پایینتر از ایستگاه مرکزی مترو بود منتظر اتوبوس شدیم ما حدود یک ساعت زودتر اومده بودیم و برای اینکه تو سرمامنتظر نمونیم کمی در ایستگاه مترو قدم زدیم و بعد به محل قرار رفتیم که دیدیم همه مسافرها اومدن و اتوبوس منتظر ما هست سوار شدیم و اتوبوس راه افتاد . سر راه از کلن و آخن هم مسافرهاش رو سوار کرد و به سمت پاریس حرکت کرد 5 ساعت بعد نزدیکیهای صبح به پاریس رسیدیم ....

با توجه به اینکه ظهر باید میرفتیم هتل تا ظهر به همراه تور از مناطق مختلف پاریس دیدن کردیم . با توجه به مشکل زبان و غرق شدن در تماشای مراکز و عکسبرداری تو اولین بازدید از کلیسا از گروه عقب موندیم و با تماس لیدر تور با برادرم و تماس برادرم با ما گروه رو پیدا کردیم . اما موضوع به اینجا ختم نشد در اطراف موزه لور بودیم که باز گروه رو گم کردیم و متاصل در روی نیمکتی نشستیم و تصمیم گرفتیم خودمون بریم هتل محل اقامت رو پیدا کنیم به سمت اتوبوس روبازی که برای توریستها بود رفتم با راننده صحبت کردم و آدرس رو نشونش دادم و اون راهنمایی کرد که بهتر هست با مترو بریم و ما رو به نزدیکترین ایستگاه مترو رسوند و هیچ کرایه ای هم از ما نگرفت داخل ایستگاه مترو با نشون دادن آدرس هتل از مسئول فروش بلیط مجددا راهنمایی خواستم که با همکاری بسیار خوب اون آقا روبرو شدم نقشه ای به من داد و بازدن علامت بر روی اون ایستگاه هایی رو که باید پیاده میشدیم و خط رو عوض میکیردیم مشخص کرد و با توجه به اینکه کردیت کارت نداشتیم خودش از اطاقش اومد بیرون و از دستگاه برامون بلیط خرید . 

سوار قطار شدیم و تا رسیدن به منطقه مورد نظر از چند نفر راهنمایی خواستیم و با برخوردهای بسیار مهربان اونها روبرو شدیم .تو ایستگاه محل هتل پیاده شدیم و به نزدیکترین هتل برای پرسیدن راه رسیدن به هتل مورد نظر مراجعه کردیم و رزوشن هتل که آقای سیاه پوستی بود بر روی یک نقشه با مازیک مسیر رو مشخص کرد . از اون هتل بیرن اومدیم و نزدیکیهای هتل محل اقامتمون بودیم و من و خواهرم داشتیم نقشه رو نگاه میکردیم تا مسیرمون رو چک کنیم  که دو تا خانوم به سمتمون اومدن و ازمون پرسیدن : میتونن کمکمون کنن؟  این برخوردهای انسانی و مهربان برامون جالب بود . هتل رو پیدا کردیم اطاقمون رو تحویل گرفتیم و از رزوشن هتل خواستیم به محض اومدن اتوبوس بهمون خبر بده . رفتیم تو اطاقمون و بعد از گذروندن کلی استرس با آرامش استراحت کردیم .........

نظرات 4 + ارسال نظر
اوزاخلاردان جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 12:32

سلام باجی

چوخ سویندیم کی گدیپ هاوا دییشتیریپسن. گونلون همشه شاد اولسون عزیز صفا.

ساغ اول عزیزیم سن

رهگذر جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 22:01

خوش باشید
یک کلیسا بود که کلی پله می خورد فکر کنم صد و چهل پنجاه تایی می شد در پاریس خیلی دیدنی بود
پایین اون هم نوازنده ها و خواننده ها هم می خوندند
داخل مترو هم معمولا خواننده های دوره گرد بود
مجموعه ی کاخ ها یی هم بود که خیلی زیبا بود
البته این خاطرات مربوط می شود به سال ۹۹

سلام ، اون کلیسایی که میگین همینه که عکسش رو گذاشتم و دومین عکس هم مربوط به اولین ایستگاه متروی پاریس هست .

فریبا پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 22:50

به سلامتی.الان پاریس هستید یا این سفرنامه سال گذشته است؟

سلامت باشید این سفرنامه ماه گذشته هست.

ღدوستانهღ چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 20:42 http://doostaneh7985.blogsky.com

سلام . به به چه جالب . همیشه به سفر . اونم سفرها خارجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد