سماع اصطلاحاً در معنای وجد و حرکت به هنگام شنیدن نغمات موسیقی است که بر اثر آن انسان از خود بی خود می شود. سماع نماد و نمود گاری از تکوین کائنات، حیات انسان در جهان، جنبش او به خاطر عشق خدا و حرکتش با درک و فهم بندگی، به سوی انسان کامل است. مطربان و سماع زنها پس از سلام به شیخ، جای خود را در سماع خانه می گیرند و شیخ افندی وارد سماع خانه می شود و پس از سلام به مطرب و سماع زنها بر روی پوست می نشیند. ساز اصلی مطرب را نی تشکیل میدهد و در صورت امکان سازهای دیگر چون رباب، قانون و تنبور نیز بر آن اضافه میشود.
مراسم سماع با "نعت شریف" که شعری از مولانا و مدیحه ای بر اشرف کائنات حضرت محمد(ص) است، آغاز می شود. آهنگ این نعت در قرن هفدهم از سوی بخوری زاده مصطفی افندی ملقب به "عطری" در مقام راست ساخته شد؛ و نعت خوان آن را سرپا و همراه با ساز می خواند. پس از نعت، ضربه های قدوم به گوش می رسد که نمادی از فرمان خالق دال بر تکوین کائنات است. پس از نی "پیشرو" شروع می شود و شیخ افندی و سماع زنها، در میدان سماع از چپ به راست حرکت دایره ای خود را آغاز می کنند. این حرکت را که از سه بار گردش در میدان سماع تشکیل می یابد، "چرخش ولدی" می گویند. خطی که درست در وسط درب ورودی سماع خانه و پوست قرمزی که در مقابل آن قرار گرفته است، دیده می شود، سماع خانه را به نیم دایره تقسیم می کند. این خط که "خط استوا" نامیده می شود، از نظر مولویان مقدس است و هرگز پای بر آن گذارده نمی شود.
چهارمین بخش، چرخش سلطان ولد نام دارد که در آن سماع زنها سه بار به همدیگر سلام می دهند و همراه با یک حرکت دایره ای خود را شروع می کنند. سماع زنی که از طرف راست میدان به مقابل پوست می رسد، بدون اینکه پای بر خط استوا بگذارد و پشت بر پوست بکند، بر می گردد و به طرف مقابل می رود. بدین ترتیب در برابر سماع زن بعدی قرار می گیرد. دو درویش که در یک لحظه چشمهایشان به هم می افتد، بلافاصله به جلو خم میشوند و یکدیگر را سلام می دهند، که از آن به "مقابله" تعبیر میشود.درویش که به نقطه تقاطع در میدان سماع آمده، سرش را خم می کند و بدون اینکه پای بر خط بنهد، به حرکتش ادامه می دهد. در پایان چرخش سوم شیخ افندی بر روی "پوست" می نشیند و چرخش ولدی به پایان می رسد. این چرخشها که تحت رهبری شیخ انجام می گیرد، نمادی از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است. قدوم زن باشی با ضربه هایی، پایان چرخش ولدی را اعلام می کند و اجرای موسیقی شروع می شود. سماع زن خرقه سیاه را از تن در می آورد و ضمن اینکه بازوهایش را میبندد، به صورت نمادین به وحدت خدا شهادت می دهد. سماع زنها یک به یک پیش شیخ می آیند و با بوسیدن دست وی، اجازه می گیرند و سماع شروع می شود.سماع از چهار بخش تشکیل می شود که هر کدامش "سلام" نامیده می شود. سماع زن باشی، ضمن کنترل چرخش سماع زنها، نظم و ترتیب لازم را تامین می کند. سلام اول، درک انسان از بندگی خود است. سلام دوم، درک حیرت در برابر عظمت و قدرت خداست. سلام سوم، تبدیل حیرت به عشق است. سلام چهارم، رجعت انسان به وظیفه ای است که در فطرت او گذارده شده است؛ زیرا در اسلام بندگی بزرگترین مقام انسانی است. همزمان با شروع سلام چهارم، "پوست نشین" یعنی شیخ افندی نیز بدون اینکه خرقه از تن برآرد و بازوهایش را باز کند، وارد سماع می شود. از "پوست" تا میانه میدان سماع به حال چرخش می آید و به همان شکل به جایش بر می گردد. این حرکت را "سماع پوست" می نامند. در این هنگام سلام چهارم به پایان می رسد و آخرین "نشید" خوانده می شود. با قرار گرفتن شیخ در "پوست" آخرین "تقسیم" نیز پایان می یابد و آیاتی از قرآن کریم تلاوت می شود.
مراسم سماع با ندای "هو" (نام خدا) و آخرین سلام دادن ها به نقطه پایان می رسد. پس از شیخ افندی، سماع زنها و مطرب هم به پوست شیخ سلام داده و شب عرس را تبریک گفته و سماع خانه را ترک می کنند.
سلطان ولد همونی نبود که می خواست پدرش را بکشه؟! جالبه هردوشون در سماع هستند!
؟؟؟ کشتن پدر ؟؟؟ میشه بگید کجا خوندید؟؟ من تازه میشنوم