امروز از کار دست کشیدم و بی خیال بی پولی و مشکلات به دعوت خواهرم راهی رشت شدم تولد دخترش بود دعوت کرد اول گفتم نمیام به خاطر کارها فکر کردم خوب یکی از کارها رو تموم میکنم پولش رو میگیرم بعد با خودم فکر کردم که وای دیگه از این همه کار و کار و کار خسته شدم یکم از این فضا دور شم و تجدید قوا کنم الان هم تو جشن نشستم و در حالیکه همه در حال بزن و برقص هستن دارم وبلاگم رو چک میکنم و مینویسم دلم برای یک بیخیالی و آسایش خیال تنگ شده ولی خودمونیم از بیکاری خیلی حوصلم سر میره و احساس بیهودگی میکنم زندگی یعنی تلاش تلاش و تلاش وموفقیت و موفقیت وموفقیت برای همتون بهترینها رو آرزو میکنم
خوش بگذرون صفا جون بیخیال شو ..گاهی لازمه بخدا .....
اگه مراسم جشنی داشتیم
برنامه ریزی می کنم مثل نماز جمعه موبایل ها را از میهمان ها دم در بگیرند
چند وقت پیش عروسی دعوت بودیم فقط عروس و داماد مشغول چت کردن نبودند
بله این هم فکر خوبی هست
سلام صفای عزیزم. خونه ی نو مبارک...
مرسی عزیزم دیگه بلاگفا مجبور به کوچم کرد
خیلی کار خوبی کردی صفا جان که رفتین. بی پولی خیلی سخته اما خدا رو شکر اجاره خونه نمیدین چون استرس این یکی دیگه واقعا آدم رو از پا در میاره. امیدوارم همه انرژیهای مثبت به سمت سرزمینم و مردمانش بیان و زودتر بتونین طلبتون رو بگیرین.
ممنون عزیزم